سقوط

شما که یادتان می آید؟

دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۴۰۰، ۱۰:۴۹ ق.ظ

حق با شماست. کم مینویسم، کم تر از قبل حرف میزنم و این یعنی میخواهم پنهان شوم؛ پنهان در کلماتی که در ذهنم حبس شده اند. عادت کرده ام به زیستن در میانه، فارغ از آغاز و پایان.

دنیا بی ثُبات شده. بی ثبات تر از قبل. آدم ها بی حوصله و افسرده شده اند و دیگر حتی امید هم ندارند. اوضاع اما برای من خیلی هم فرقی نکرده. من همان آدم سابق هستم که سال هاست برای دویدن و فرار کردن تمرین کرده و اکنون نظاره گر نقطه پایان است. خیلی قبل تر این دنیای بی ثبات و بی ارزش را در کلماتم غرق کرده ام؛ شما که یادتان می آید؟

هیچ دلم نمیخواهد فکر کنم من مقصر همه اتفاق های دنیا هستم. من که با کلمات افسرده و خشم زده از دنیا حرف زدم و خواستم حق مان را بگیرم. اما راستش را بخواهید در دنیای من خیلی وقت پیش آدم ها تصمیم گرفتند دیگر همدیگر را درآغوش نگیرند، کم تر حرف بزنند و فقط اشک بریزند.

خیلی قبل تر داد و قال راه انداختیم که حق مان را پس بگیریم اما کشته شدیم ، کشته شدیم و کشته شدیم. شما که یادتان می آید؟

خیلی از ما کم شدن، یادتان نیامد.

آبان شد، یادتان نیامد.

هواپیمایی پر پر شد، یادتان نیامد.

خوزستان بی آب است ، یادتان ...

 

۰۰/۰۴/۲۸

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.