سقوط

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «راپورت» ثبت شده است

حالا دیگر فقط خودمان مانده ایم ، هیچ کس نیست. هیچ صدایی نمی آید. جهان را طوفان زد. پنجره ها به پرواز در آمدند و آدم ها کوچ کردند. نگران نباش. ما با یکدیگر خواهیم ماند ، حتی اگر جهان قرارهای دیگری داشته باشد. بی دلیل میخندم و میخندی..

نترس ، ایمانت را به خورشید و به آرامش در طوفان ها از دست نده. اگر جهان را در سه حرف بخواهی سه حرف را یاد گرفته ام : ص ب ر. یقین دارم امسال زیر و رو خواهد شد و از ردپای ما ، درختانی می رویند که تا ابد می شود آنها را در آغوش کشید.

چه راه های بلندی برای طی کردن در پیش داریم و چه اشک هایی در کنار هم خواهیم ریخت . خانه ی ویران ، خانه نیست . خانه من و تو جای دیگری ست . نمیدانم کجا؟ اما یک جای دیگری است. من روی زمین دراز کشیده ام و از زیر سقف آسمان را دید میزنم ، کتری آب هم در حال جوشیدن ... اما استکان ها نیستند ، شکسته اند ، قهوه هم سرد می شود..

نود و نه سال دیگری ست.

۰۱ فروردين ۹۹ ، ۲۲:۱۶

کله‌ی سحر چند ساعتی مهمان عارف بودیم. حین ورود به اتاق جلسه با همه دست داد. فرصت داد دغدغه ها را بگویند. بعد خودش حرف زد. زبانش تند نیست و اگر لازم باشد نمی‌تواند با کلام کسی را خرد کند ولی از آن سبک سخنورانی نبود که شنونده برایشان حکم گونی برنج دارد، به خاطر می‌سپرد که چه کسی چه پرسیده و وقتی حین بحث به بخش مورد سؤال کسی می‌رسید رو به همان فرد می‌کرد و پاسخ می‌داد. از مسئله حصر گذر کرده است. می‌گفت برای آنکه تاثیر گذار باشیم باید ابتدا باقی بمانیم و اصلاح‌طلبان قدم‌های مناسبی پسا هشتادوهشت برداشتند.

اصولا دین چندان مسأله من نیست و اگر هم هر از گاهی مقاله‌ای بخوانم بیشتر از سر کنجکاوی است تا نیاز. برای همین از شخصیت امثال عارف و سروش خوشم نمی‌آید.

۲۷ آذر ۹۵ ، ۰۰:۲۰