سقوط

۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۴ ثبت شده است

در تاریک و روشنای کوچه پس کوچه های این شهر، از دنیای من تا دنیای تو، فاصله‌ای نیست. ما همه در کنار هم، در نقش‌‌های متفاوت، بر روی صحنه ای به نام زندگی نمایشی را اجرا می‌کنیم که تماشاگر ندارد. گاهی تو فریاد می‌زنی و من می‌ترسم؛ گاهی هم دیگری. اگر روزی یکی از ما بر روی صحنه نباشد ناراحت می‌شویم، اشک می‌ریزیم و آن زمان که کسی به ما اضافه می‌شود از ته دل می‌خندیم و جشن می‌گیریم و در تمام این ثانیه ها همه‌مان می‌دانیم ما در کنار هم هست که تکمیل می‌شویم. 

۰۱ شهریور ۹۴ ، ۰۰:۲۱