کلهی سحر چند ساعتی مهمان عارف بودیم. حین ورود به اتاق جلسه با همه دست داد. فرصت داد دغدغه ها را بگویند. بعد خودش حرف زد. زبانش تند نیست و اگر لازم باشد نمیتواند با کلام کسی را خرد کند ولی از آن سبک سخنورانی نبود که شنونده برایشان حکم گونی برنج دارد، به خاطر میسپرد که چه کسی چه پرسیده و وقتی حین بحث به بخش مورد سؤال کسی میرسید رو به همان فرد میکرد و پاسخ میداد. از مسئله حصر گذر کرده است. میگفت برای آنکه تاثیر گذار باشیم باید ابتدا باقی بمانیم و اصلاحطلبان قدمهای مناسبی پسا هشتادوهشت برداشتند.
اصولا دین چندان مسأله من نیست و اگر هم هر از گاهی مقالهای بخوانم بیشتر از سر کنجکاوی است تا نیاز. برای همین از شخصیت امثال عارف و سروش خوشم نمیآید.
۲۷ آذر ۹۵ ، ۰۰:۲۰